به همین سادگی رفتی
بی خداحافظ عزیزم
سهم تو شد روز تازه
سهم من برات که بمیرم
به همین سادگی کم شد
عمر گلبوته تو دستم
گله از تو نیست می دونم
خودم اینو از تو خواستم
به جون ستاره هامون
تو عزیزتر از چشامی
هر جا هستی خوب و خوش باش
تا ابد بغض صِدامی
تو رو محض لحظه هامون
نشه باورت یه وقتی
که دوسِت ندارم اینو
بخدا گفتم به سختی
من اگه دوسِت نداشتم
پای غمهات نمی موندم
واست این همه ترانه
از ته دل نمی خوندم
اگه گفتم برو خوبم
واسه این بود که می دیدم
داری آب میشی می میری
اینو از همه شنیدم
دارم از دوریت می میرم
تا کنار من نسوزی
از دلم نمی ری عمراً
نفسات که هنوزم
تو رو محض خیره هامون
که نفس نفس خدا شد
از همون لحظه که رفتی
روحم از تنم جدا شد
تو که تنها نمی مونی
من تنها رو دعا کن
خاطراتمو نگه دار
اما دستامو رها کن
دستِ تو اول عشق
بسپارش به آخرین مرد
مردی که پشت یه دیوار
واسه چشمات گریه می کرد
مرا پرسی که چونی ؟ چونم ای دوست
جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست
حدیث عاشقی بر من رها کن
تو لیلی شو که من مجنونم ای دوست
به فریادم زتو هر روز ، فریاد
ازین فریاد روز افزونم ای دوست
شنیدم عاشقان را می نوازی
مگر من زان میان بیرونم ای دوست
نگفتی گر بیفتی گیرمت دست ؟
ازین افتاده تر کاکنونم ای دوست
می خوام دوباره شروع کنم به نوشتن !!!
نوشتن از مهربون
از روزگار
از سرنوشت
از جدایی
از ...
آخه از شما چه پنهون من یه سنگ صبور داشتم که همیشه حرفامو به اون می زدم
غصه هام ، شادیام ، حرفای کوچیک و بزرگم ، راست و دروغام ، ...
خلاصه همه چیزمو
تا وقتی بود قدرشو ندونستم
تا وقتی بود ...
اما حالا که رفت ...
فکر نمی کردم این قدر بهش وابستم
فکر نمی کردم با رفتنش همه چیز زشت و بی معنی بشه
فکر نمی کردم ...
حالا که نیست میفهمم که کی رو از دست دادم
کاش می شد ...
تا وقتی بود غصه نداشتم ، تا وقتی بود مشکلی نبود ، تا وقتی بود ...
دیگه کسی رو ندارم که حرفامو بهش بزنم
دیگه کسی نیست که غصمو بخوره یا بخواد نازمو بخره
دیگه کسی نیست ...
دیگه کسی نیست که دوستش داشته باشم
دیگه عشق مُرد
دیگه ...
واسه همین میخوام بنویسم ، فقط از اون و بس
واسه هزار دلیل می نویسم
ولی دوتاش مهمتر از همست
هیچوقت بی خبری از منو نمی تونست تحمل کنه
تا الان پیش نیومده بود که سراغی از من نگیره
آخه جونش بسته به من بود ، من هم همینطور
آخه ...
گفته بود که هیچ وقت بی خبر نذارمش
گفته بود ...
واسه همین می نویسم ...
واسه این می نویسم که کسی رو ندارم
اون همه کسم بود
خدا ، آسمون ، خوبی ، عشق ، زمین ، هوا ، نفس ، من ، ...
با رفتنش دیگه هیچی ندارم
هیچی ...
حرفامو به کی بگم ، پیش کی گریه کنم ، به کی تکیه کنم ، به چی امید داشته باشم ، به ...
وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار بکنم ...
می نویسم چون ...
مهم نیست که به وبلاگم سر بزنه و حرفامو بخونه
مهم نیست که از اتفاقات آینده با خبر بشه
مهم نیست که واسم کاری انجام بده
مهم نیست که ...
مهم اینه که میدونم همیشه به یادمه
مهم اینه که همیشه دعام می کنه
مهم اینه که دارمش و دارم
مهم اینه که عاشق همدیگه ایم
مهم اینه که هر چند کم ولی مال من بوده و هست و خواهد موند
مهم اینه که ...
با رفتنش حتی نوشتن هم واسم سخته
لحظه به لحظه با منه ، نمی خوام با نوشتن لحظه ای ازم جدا شه ...
...
...
...