گناهی ندارم ولی قسمت اینه
که چشمای کورم به راهت بشینه
برای دل من واسه جسم خستم
منی که غرور رو تو چشمات شکستم
سر از کار چشمات کسی در نیاورد
که هر کی تو رو خواست یه روزی بد آورد
برای دل من واسه جسم خستم
منی که غرور رو تو چشمات شکستم
واسه من که بر عکس کار زمونه
یکی نیست که قدر دلم رو بدونه
گناهی ندارم ولی قسمت اینه
که چشمای کورم به راهت بشینه
هنوز هم زمستون به یادت بهاره
تو قلبم کسی جز تو جایی نداره
صدای دلم ساز ناسازگاره
سکوتم بجز تو صدایی نداره
تو خواب و خیالم همش فکرم اینم
که دستاتو بازم تو دستام ببینم
ولی حیف از این خواب پریدم که بازم
با چشمای کورم به راهت بشینم
هرگز نیندیشیده ام آری ، که بعد از تو...
این دل ندارد هیچ دلداری ، که بعد از تو...
پشت دلم از رفتنت خم می شود اما
تو غافلی از کوه آواری که بعد از تو ...
یادت می آید نیمه شبها درد و دلها را
من مانده ام حالا و دیواری ، که بعد از تو...
چیزی نمی خواهی بگویی این دم آخر
من فکر کردم حرفها داری ، که بعد از تو...
من قول دادم در نبودت غصه هایم را
از من نخواه این خویشتن داری ، که بعد از تو...
دیگر منی هم نیست شاید هم نمی دانم
حس می کنی این رنج و آزاری ، که بعد از تو...
شاعر شدم با اشکهایم گونه هایت را
با بیت های سرد و تکراری ، که بعد از تو...
من پایبند عشق می مانم ولی انگار
تو رفته ای در فکر آن یاری ، که بعد از من...
حالا که نیستی دیگه همه چیز تموم شده
هر چیزی که فکرشو بکنی
وقتی بودی امید به خیلی چیزا داشتم ، چون تو کنارم بودی
ولی حالا ...
وقتی بودی یه قولهایی بهت دادم
مثل این قول که ...
خیلی راحت می تونستم به همه چیز برسم
به هر کار نا ممکن دست بزنم
به خیلی موفقیتا برسم
به ...
اونم فقط چون تو کنارم بودی
چون ...
به هوای تو چه آرزوها که نداشتم
اما حالا ...
حالا که نیستی حال و حوصله ی هیچ کاری رو ندارم
حال و حوصله ی هیچ آرزویی رو ندارم
حتی حال و حوصله ی خودم رو هم ندارم
...
قول داده بودم که درجه 1 رو قبول شم
نخونده رفتم سر جلسه ی امتحان
اونم تنها به امید اطلاعات قبلی که داشتم
شکر خدا قبول شدم
قول داده بودم که VB رو قبول شم
اونم هیچ نخوندم
باز هم به امید اطلاعات قبلی
شکر خدا اونم قبول شدم
قول داده بودم دانشگاه قبول بشم
با اینکه 5 ماه وقت داشتم ولی بعد از جدایی دیگه دوست نداشتم هیچ کاری بکنم
دست خودم نبود ، نمی تونستم بخونم
دانشگاه رو فقط واسه خاطر تو شرکت کردم ، و گر نه ...
اونقد واسم عزیز بودی که بخاطر خوشحال کردنت 4 تا درس رو تو یک ماه آخر یعنی مرداد ماه بکوب بخونم ، جز زبانو
اونقد عاشقت بودم که با وجود اینکه چشمم نمی دید ولی شب و روز به خودم فشار اوردم
اونقد کشته مُردت بودم که ...
شکر خدا دانشجو شدم
قول داده بودم که ...
...
...
...