ای دوست ...

مرا پرسی که چونی ؟ چونم ای دوست 

جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست 

حدیث عاشقی بر من رها کن 

تو لیلی شو که من مجنونم ای دوست 

به فریادم  زتو هر روز ،  فریاد 

ازین  فریاد روز افزونم ای دوست 

شنیدم عاشقان را می نوازی 

مگر من زان میان بیرونم ای دوست 

نگفتی گر بیفتی گیرمت دست ؟ 

ازین افتاده تر کاکنونم ای دوست 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد