مرا پرسی که چونی ؟ چونم ای دوست
جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست
حدیث عاشقی بر من رها کن
تو لیلی شو که من مجنونم ای دوست
به فریادم زتو هر روز ، فریاد
ازین فریاد روز افزونم ای دوست
شنیدم عاشقان را می نوازی
مگر من زان میان بیرونم ای دوست
نگفتی گر بیفتی گیرمت دست ؟
ازین افتاده تر کاکنونم ای دوست